اعدام سیاسی، جابجایی ظالم و مظلوم در حکومت اسلامی و راه نجات

اعدام، به عنوان مجازات از دیرباز به گونه‌هایی متفاوت بیش‌تر از سوی حاکمین بر محکومین اعمال شده است و گاه از سوی محکومین بر حاکمین از طریق دست یازیدن به سلاح و کشتار مستقیم. گرچه هر دو از سویه‌ ِکشتار و حذف فیزیکی دیگری حرف‌هایی برای گفتن دارند اما در پس پشت این دو سویه‌گی تضادی مسلم نهفته است که هر دو طرف را وارد مبارزه و بل‌که جنگی خون‌بار می‌کند.

تضادی که در دوسوی خود ناتوانی‌ای را یدک می‌کشد. از یک‌سو ناتوانی حاکم و سیستم اعمال قدرت‌اش در برآوردن نیازها و ایجاد جامعه‌ای سالم و عاری از بروز جرم و در سوی دیگر ناتوانی محکومین در برآوردن نیازهای‌شان و ناچاری در برابر بستگی ِ سیستم حاکم و عدول از ساز و کارهای آن و منجر به کنشی که سوی روبه‌رو آن را جرم می پندارد.

این دوگانگی‌ها در میان تعریف ِجرم و مجازات هم‌چنان در مکان‌ و زمان‌های متفاوت موجود و قابل بررسی است. آن‌چه تاکنون در میان تاریخ‌نگاری حاکمان و محکومین موجود است، دفاع از مجازات در مقابل انجام جرم از سوی حاکمین و مظلوم‌نمایی و آه‌و‌فغان از سوی محکومین در مقابل وجدان‌های بشری به‌خصوص در جایی‌ست که جرم و مجازات چهره‌ سیاسی به خود گرفته و در سپهر سیاست جو می‌گیرد.

حاکمین، مجازات و به خصوص اشد مجازات را دفاع از خود و دیگرانِ تحت سلطه‌شان در مقابل هر نوع زیان و آسیب احتمالی در برابر جرم و در برابر آن‌چه جرم سیاسی می‌پندارند دانسته حیات و بقای خود ‌را بسته به آن. اما آن چه تاریخ در برابر این روش بازگو می‌کند حاکی از نتیجه متفاوتی‌ست. بررسی‌های تاریخی نشان می‌دهد که در تمام عمر بشر به کارگیری اشد ِ مجازات نه‌تنها نتوانسته است حیات و سلطه حاکمین را برای بلند مدت بقا بخشد بل‌که منجر به قیام‌های خون‌خواهانه و هوشیاری بیش‌تر از سوی محکومین شده‌است.

دیکتاتوریسم و سرمایه‌داری و نظام‌هایی که بر این زمینه‌ها استوار شده‌اند خود به خود زمینه‌های بروز جرم را از طریق ایجاد تضاد و شکاف‌هایی هر روزه محیا کرده‌اند.

دیکتاتوریسم چه از طریق سیستم‌های اقتصادی سنتی و چه از طریق سیستم‌های لیبرال و نئولیبرال یا امپریالیستی اعمال شود، موقعیت قشر حاکم را به عنوان قشر فرادست در موقعیت برتری قرار داده و مردم را به عنوان محکومین به پذیرش قدرت و ناتوان در کنترل و تغییر در موقعیت دیگری می‌نشاند و از طریق این جدایی که خود به خود منجر به سرکوب و گاه تحقیر فرودستان نیز هست، تضادی روز افزون می‌آفریند. آزادی خواهی و جنبش‌های رهایی‌بخش در برابر این سیستم مجرم تلقی می شوند.

در سیستم‌های سرمایه‌داری نیز کار و تلاش از یک سو و انباشت ثروت در سوی دیگر خود به خود منجر به تولید تضادی روزافزون می‌شود. انباشت ثروت در یک سو و فقر،از سوی دیگر دسته‌بندی جامعه به فرادست و فرودست را تقویت کرده و نظم کهن جوامع عقب مانده را هم چنان حفظ کرده است؛ اگر چه در سپهر سیاسی میزانی از دموکراسی را هم با خود همراه داشته باشد. اما گسترش فقر، گسترش جرم‌های اجتماعی را طبق تجربه در بر‌داشته است و فرودستان را در رفع نیاز به اموری خارج از قوانین عرفی وادار می‌کند و اما ابزار اعمال قدرت سرمایه داران یعنی همان دولت برای آن وضعیتی که خود به وجودش آورده مجازات در نظر می گیرد.

گفتمان حکومتی افرادی که حکومت اسلامی را بر ایران گماشته‌اند و از آن پاسداری می کنند بر تلفیق تمام و کمالی از دلایل بالا استوار است. تفکر شهید‌پروری و مظلوم نمایی (کشته‌های خودشان را شهید برحق دانسته و کشته‌های طرف مقابل را باطل معدوم) آن‌ها را در جای‌گاه محکومین و مظلومین قرار داده و از طرفی دیگر مخالفین سیاسی‌شان را به وحشیانه‌ترین شکل ممکن اعدام می‌کنند و از بین می‌برند، درواقع از راه این تاکتیک مرز میان حاکم و محکوم را مخدوش کرده و برای اعمال ضدانسانی‌اش دلیل تراشیده و آه و فغان می‌کنند؛ هر چند که ابزار دین نیز چاشنی و مجوز انجام این اعمال است.

گفتمان حکومت اسلامی از این طریق با فریبکاری‌ای نه چندان سطحی به حذف مستقیم مخالفین و آزادیخواهان می پردازد و با ژست های لو رفته هم‌چون انتخابات ساختگی، مردمی بودن حکومت را به نمایش گذاشته و فریبکاری را کامل می‌کند. از سوی دیگر گستراندن فقر در سطوح پایینی جامعه را بدون هیچ‌گونه پشتوانه و آتیه‌ای و یا حتا” درزمانی” با اتخاذ سیاست‌های لیبرال و نئولیبرال دامن می‌زند و از این طریق خود به خود زمینه‌های جرم را فراهم کرده و به دلیل فساد سیستم حکومتی و پلیسی بخشی از افراد حکومتی را نیز در‌گیر این نمونه جرم‌ها می‌کند و به همین رو محکوم و حاکم را هر دو به سیر قهقرایی نابودی می کشاند.

با نگاهی به گفته‌های خمینی به عنوان تئوریسین و سردمدار این آدمکشی حرفه‌ای بهتر می توان این سیاست دولبه را به نمایش گذاشت. خمینی می‌گوید ” بکشید مارا ، ما نیرومندتر می شویم” و اما دستور کشتار و اعدام را در روزهای ابتدایی کامرانی‌اش در ظرف مقابل می‌نهد. از همین روست که حکومتی مانند حکومت اسلامی ایران از چند جنبه بر مردم ایران ستم ورزیده و نسل کشی را بر آنان اعمال می‌کند. نمونه‌های این نسل‌کشی را می‌توان در اعدام‌های سال‌های ابتدایی دهه شصت و به شکل عمده در کشتار عمومی زندانیان در سال شصت و هفت، هم‌چنین قتل‌های زنجیره‌ای روشنفکران و نویسندگان در دهه هفتاد و موارد بسیاری از اعدام‌های زندانیان سیاسی در دهه هشتاد صحه گذاشت. همین‌طور شمار اعدام‌های مجرمین و افراد عادی در تمام این سی و دو سال را می توان بر آین آمارها افزود. این در حالی‌ست که سیاست‌های دیکتاتورمآبانه و سرکوب عریان به همراه گسترش فقر در جامعه بروز جرم را ناچار گردانیده است.

گفتمان حذف اعدام از قوانین جمهوری اسلامی مدت‌هاست که فعالین حقوق بشر را سخت مشغول خود کرده است. امروز در نتیجه تمام این تلاش‌ها متاسفانه هنوز شاهد اعدام‌ها و سرکوب‌های بسیاری در ایران هستیم. گویی باور این‌که جرم‌ساز و مجازات کننده در این سیستم‌ها هر دو یکی هستند و از بین بردن اعدام جز با از بین بردن این سیستم همراه نیست برای بسیاری هنوز سخت است. شاید بازنگری دوباره‌ای بر آن‌چه گذشته است حقانیت گفتمان عدالت خواهان را بارز سازد. از بین بردن اعدام با از بین بردن سیستمی که اعدام را مبنای اعلام قدرت‌اش کرده است همراه است و جز با قیام سراسری فرودستان و در دست گرفتن قدرت توسط آنان و جز با از بین بردن ساز و کارهای دولت فرادستان و جایگزینی نظمی نوین امکان پذیر نخواهد بود . نظمی که در آن شکاف میان فقر و سرمایه تا حد امکان پر شده و آزادی‌های سیاسی زمینه‌های ایجاد جرم را از بین برده و ضمن لغو حکم اعدام، ساز و کارهای مجازات را نیز تغییر اساسی داده و انسانی کند. حذف مجازات اعدام به سرنگونی دیکتاتوریسم و سرمایه‌داری وابسته است.

Check Also

توبه کردن شاعر و ماجرای جوانی ما!

توبه کردن شاعر و ماجرای جوانی ما! پویا عزیزی – بیش از ده سال قبل …

One comment

  1. BWER Company stands as a trusted name in Iraq’s weighbridge industry, offering innovative designs, reliable installations, and comprehensive support for all weighing requirements.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *