نگاهی به دفتر شعر جای خالی اطلسیها سروده بیژن فارسی
پویا عزیزی- جای خالی اطلسیها بدون نیاز به هیچ استدلالی خود یک مکان است. مکانی است قرار گرفته در موقعیتی، location است و در آن وای به حال کسی است که بخواهد دنبال اطلسیها بگردد. اطلسیها در لفط موجودند؛ غایب نمیشوند. خود کلمه اطلسیها در ترکیب مادی اش وجودی حقیقی است، نه از سر وهم، و موجودیت اش در معنا پذیری ای است که نهایتا انکار را در پی دارد. دالی است که مدلول اش را پنهان میکند، مدلول پنهانیهاله ای اط ابهام به دور خود دارد و در واقع پاساژی است برای تاویل، نه در اوج است و نه در فرود و نه در اغاز است و نه درپایان. محض انتشار است، عمیق و انتها و از عمق که بر میگردی “جای خالی اطلسیها” است فقط . یک خالی ِ پُر است. پر از خالی. موقعیتی است دراماتیکو درامیکه پر از وستالژی است.
شعر در رسالت خویش ، اگر داشته باشد- میخی دارد و اتفاقا وقتی رسالتش تمام میشود که آن میخ را محکم کوبیده باشد و چنان گیرت بیاندازد که هیچ کجا نباشی ولی همه جا هم باشی ، هستی ات را به مکاشفه ای در خویش میبرد و تو را میگذارد در تعلیق. یعنی هستی ولی غایب. در خودت عمق پیدا میکنی و بر که میگردی باز همان است؛ آن منِ دیرینه ای!
جای خالی اطلسیها چیزی نیست جز سومین مجموعه شعر بیژن فارسی، پس از آستان فروپاشی و سایهها اب رفتند که توسط نشر فانوس درکشور سوئد به چاپ رسیده است. مجموعه ای که ۲۹ شعر را در خود جای داده است و من برای ادامه بحث و نتیجه گیری از آن به دستههایی یه گانه تقسیم شان کرده ام.
۱- شعرهای کنشی: (شامل کجا تا مرداد،رویا؛ غم شعر، امید، در آیته، زخم پنهان، راه من، زمستان پشت بید، جغرافایای رنگ، وقت سکوت، نشت شراب و زمستان، داوری در دور،وقت گریز، نوبت بعد،مرگ شاعر، آنطرف خیابان، صبوری آیا آموخته ای، مرگ) ساختمان متن در شعرهای کنشی گاه حاصل تزریق ذهنیت است به زبان و در آن من شاعرانه را در جایگاه شاعرانگی اش و بیرون از جهان (از زمان و مکان) قرار میدهد و شعر را بدل به ماهیت مصنوعی در کل جهان و من شاعرانه را به موضوعی موهوم بدل میکند. من در کنشی قرار میگیرد که حالاتی است از پندار و وهم و نظایر آن که طی تزریق به زبان و ساختار در بیرون از خود خودش قرار میگیرد و خود (درجهان) را به عنوان موضوعی درگیر و دار کنش قرار میدهد و ذهنیت را به موضوعی عینی و انسانی بدل میکند.
« و هر بهار
با این که میداند
خزانه سبزینه اش خالی ست
باز
رگهای پیرش
در تورمیسبزتیر خواهد کشید
من امید را از شاخه ای خشک آموختم
از آشیان خالی دو پرنده مرده
از این درخت (امید، ص ۱۵)
یک دو پیرهن دیگر مانده است
تا حوصله ات سر بود
و هیچ پرنده یی را تاب نیاوری
حالا به من نگاه نکن که هی کمانه میشوم و
نگاهم آب میرود هر روز
چشمهای تو تیرند هنوز و من
پیش از اینها
ازمرداد گذشته ام(کجا تا مرداد،ص ۴۹)
در این راه مجموعههای نشانه ای و گزینشهای زبانی جانشینی و هم نشینی در زبان نه تنها مهم میشوندبلکه عامل دیگری هم دست میدهند که میتوان آن را جایگزینی نامید. (جایگزینی در زبا را نشستن یا نشاندن کلمه ای در جای کلمه دیگری(نشانه ای در جای نشانه دیگری) و حذف کلمه قبل میگوییم که طی آن زبان وارد بازی ای از مدلولهای بی پایان و حاصل دالهای پنهان شده (مبهم شده) اند. اما کنش در بین هم نشینی نشانهها و جایگزینها، ذهنی و حاصل فعالیتهای شاعرانه است.
تصویر حاصل کنشهای نشانه و جایگزینها در ذهن من مولف در گیر و دار معنا پذیری و غیر از آن، ماهیت آن تبدیل به عینیتی است قابل لمس و این جاست که لذت شاعرانگی درک میشود. هر چه عینیت ذهنی تر باشد و ذهنیت عینی تر ، تصویر حاصل در این نوع، شاعرانه تر است. در این دسته شعرها و در دسته شعرهای کنشی این گفتهها قابل اجرا نشان داده شده اند. هر چند در برخی اشعار واقعیت تصویر به دلیل بهره کمیکه از شعر دارد کم تر وارد ذهنیت شاعر میشود و به همین خاطر در کنار سطرها و بندهای ذهنی و عینی قوی دیگر ضعیف نشان میدهد که خوشبختانه تعدادشان کم تر است.
ذهنیت اما به هر کجا وارد میشود به فراواقع نقب میزند، پای را از حیطه مادیات به فراتر مینهد، به همین خاطر است که در تزریق اش به زبان، ون بار زیادی را از جهات مختلف با خود دارد زبان را دچار مشکل میکند و گاه گاه است تا کلمه را مجبور کند باری بیش از آنچه دارد را تحمل کند. مولف توانا در چنین وضعیتی نحو عادی زبان را به هم میریزد تا در چینشهای دیگری از زبان، آن چه را میخواهد به دست آورد.
«هنوز مانده است
تا سالهای کی برسند و
کوچههای کجا
در اندوه شیرین رویا فرو روند»
« هنوز مانده است
تا در چهارراههای نمیدانم /چه کنم؟
پیشانی ات پرچین شود»(ص۴۷)
«چشمهای تو تیرند هنوز و
من پیش از اینها
از مرداد گذشته ام»(ص۴۹)
و به جز کارکردهای عادی کلمه از ظرفیتهای دیگر آن نیز بهره میبرد. به عنوان مثال کلمههای کی و کجا و عبارت نمیدانم چه کنم ؟ در حالت عادی زبان قید زمان ، مکان و حالت هستند که با تغییر جایگاه شان در جایگزینی جدید بار نحوی خود را از دست داده و بار نحوی تازه ای به نام صفت میگیرند یا مضاف الیه میشوند و به جز این کارکرد جدید زبانی، بار محتوایی متفاوتی به گروه کلماتی که در ان تزریق شده اند میبخشند، طوری که رفتار عادی زبان از انتقال اش عاجز است اما نحو تازه امکان ارائه اش را میدهد.شعرهای کنشی حاصل لحظات ناب شاعرانه اند که در آن هر چیز به فراخور حس پذیری خود در جایی میایستد که باید ایستاده باشد و از این بابت به اندام و به قاعده است. این جور شعرها در این مجموعه کم نیستند؛ اما سرشت زبان هم در این راه بی تاثیر نیست چرا که مستقیم تر به نمایش دوباره کنشها و شورهای درونی مولف بر میخیزد و مخاطب را بر این میدارد تا این شورها را از خود بداند و درک و احساسشان کند تا آن چه را درک کرده به مخیله اش بسپارد و عادات مکرر ذهنش را به شکلی لذت آور از نو آفریده ببیند.
سرشت و بافتار زبان و بیان در کل این مجموعه یک دست و کم وبیش (جز در تک سطرها به ندرت ) یکسان است. و شاید از سر عادت است که مولف در راه ایجاد لحنهای تازه ترغیب نمیشود و هر وقت که پا پیش مینهد همان عادت به عقب میکشاندش. مولفی که شدیداً نوستالییک شده است و درگیر ذهنیتی است که بیان شعری اش را کند آهنگ و مویه وار میکند، که شاید شرایط زندگی در مهاجرت و دوری از وطن در این زمینه بی تاثیر نباشد. به زبان محاوره و گفتار مردم ایران در روزمره گی شان دیگر نباید حتا نیم نگاهی هم داشته باشد؛چرا که دیگر با این نوع بیان نیست که ارتباط برقرار میکند. تکیه اش بر زبان معیار است و لحن و بیانی که حالا خودش به زبان تزریق میکند و مال اوست. اما او حتا به همین زبان و بیان هم با اطمینان تکیه نمیکند و به همین خاطر به کشف و شهودهای خود تکیه بیش تری میکند و این «دور از دسترسی» بودن شاید توجه ادبیات مهاجرت را به زبان کم تر معطوف کرده و بیشتر حالتهای حسی، احساسی و مویه وار را در نوع آن تقویت کرده است. این حکم البته درباره تمامیآثار مطلق نبوده و نسبت به شرایط متفاوت، مختلف تر است.
۲- شعرهای واکنشی: در شعرهای واکنشی ساختمان متن بر اساس متن پیشین، از پیش گفتهها و رخدادهای طبیعی، اجتماعی و سیاسی شکل میگیرد و من شاعرانه را در جایگاه مولف به گفت و گو با آنها، توصیف و نقد آنها و حتا اعتراض قرار میدهد و اینها همه با تزریق رمزگانهای مختلف به زبان صورت میگیرد. جنبه بینامتنی در این گونه اشعار بسیار محسوس و قابل تامل است و احساس و اندیشگری مولف را در قبال متن از پیش رخ داده به نمایش میگذارد و تبدیل به متنی جدید میشود که در آن اثر اجتماعی رابطه با دیگران که از طریق تفاوتهای موضوعی متن پیشین با هنجارهای مطلوب و زندگی اجتماعی جهانی پیش آمده است، تبدیل به عینیتی موضوعی در برابر متن قبلی میشود.
ناتورالیسم خطی مورد استفاده به ویژه در شعر شبِ بی خواب به همراه فرم گزارشی ای که به خود گرفته است، تا حدی است که التهاب خبرگزاریها در آن لحظات پس از حمله آمریکا به بغداد به تصویر میکشند. تصاویر واقعی واکنشی (عاری از ذهنیت و تخیل سودمند شاعرانه) به صورت واقعی و بدون گذشتن از فیلتر ذهنیت جاری میشوند و در واقع عینیت محض هستند.
در منظر نگاه ات
باروت و آتش است
بر پوست کودکها
زنجیر خودروها
امشب تا صبح
هفتصد و بیست و سه بار زمین لرزید
هفتصد و بیست و سه بمب
کودکان بغداد
امشب هفتصد و بیست و سه بار
از خواب پریدند
و پرندگان در شب بی خواب
بر بستر دود و باروت پر کشیدند
و کودکان بغداد
آنان که نسوخته اند هنوز
از شب بیدار
بی خواب گذشتند (ص ۷۸ و ۷۹)
زندگی در دنیای ارتباطات و با رسانههایی که چهرههای گوناگون از واقعیت موضوع را در رقابتی جذاب بازتاب میدهند، بی شک با برداشت تصویری شخص از موضوع تصویر همراه است و بر اساس تعقل شخص از تمام این تصاویر دریافت میشود.در راستای رسیدن این تصاویر و برداشتها به شعر به خصوص که تصاویر درد آوری از یک فاجعه انسانی باشد؛ تصویر وارده با کمیچاشنی احساس کافی است تا مولف در جایگاهی گزارش گونه به ارسال تصاویر دریافتی خود در آید و در نقش رسانه ای عمل کند که واقعیت را به شکلشخصی شده احساس در رقابت با شکلهای ارائه شده خبری بدهد.
«از فرودگاه صدای ناله مسلسل میآید
الرشید در آتش میسوزد
من اما به دنبال واژه ای میگردم
تا وحشت عریان کودئکی را به خاطر برسانم
و مادری که با چادر
شکم دریده کودکش را جمع میکند (ص ۴۷)
قرار گیری حسی مولف در آن موقعیت کافی است تا با استفاده از فرمیگزارشی، بیان و بافت زبان را به سمت شعر ببرد.در شعر چهل دزد در بغداد خواهیم دید که در روند رسیدن به شعر موفق تر عمل شده است. زیرا موقعیت و قرارگیری در وضعیت پیشین به شکل بهتری بوده و حتا با وارد شدن صدای دوم به صورت ترجیع بندوار در میان بندهای شعر و به زبان انگلیسی، متن را به ساختی دیالوگ گونه وارد میکند. متن جدید در حالی صورت گرفته است که مولف در متن فضای پیشین حضور قابل توجه و غیر قابل انکاری دارد و حتا با پایان بندی شعر اینگونه دریافت میشود که حتا مولف نیز دچار دیالوگ با سرباز آمریکایی است و آن قدر دچار حسی عمیق که با سوژه کار این همانی مییابد.
« چه بهاری
چه بهار بی بارانی امسال
این همه خاکستر مرگ روی دستهامان خواهد ماند
چه بهار بی بارانی امسال.
صدای خفه توپخانه و
نخلها که میسوزند
You Mother Fucker Come Back» (ص ۵۷)
۳- شعرهای هم کنشی : (هم ، پیشوند اشتراک است و بر سر اسم میآید؛حرف ی در آخرین واج کلمه نیز ، پسوند نسبت است) در این دسته جنبههایی از مولفههایی که شعرهای کنشی و واکنشی برشمردیم اشتراک دارد. جوشش و اتفاق در کنار واکنشها و بازتاب به متنی میرسد که سرتا سر حاصل شورها، احساسات و تجربههای درونی شده مولف است. متنی همراه با تصاویری واقعی، نوستالژیکو حاوی جوهر بالای شاعرانه و با واکنشی که نسبت به متنهای از پیش مانده برقرار میکند همراه؛ حاصل این همراهی بینامتنیتی است که در راه تاویل در دل بیانی ایضاحی توصیفی که به زبان تزریق میشود پنهان میماند و شعری را میسازد مثل شعر خواب ستاره میبینم باز ،شعری که از اندوه سرشار است و در واقع شعر زندگی است و حسی کاملا قابل فهمیدن.
من و تو که روزهای گناه را میشناسیم
مثل وقتی که پشت بافه شبدر
نافت را نشان دادی و
من تا صبح خواب ستاره میدیدم
مولف در سطرهای بالا مرتکب کنشی شاعرانه شده است. هر چند فضای شعر را خصوصی میکند و از تک گویی به گویه پردازی مشغول. هر چند که بر فراز برجهای اندوه آشیان دارد و در این کنش به فضایی ماقبل، متنی از پیش بوده اشاره میکند و مرز کنش را متغیر فرض کرده و در واقع آن را وارد فضای گذشته میکند. کنشی سیال که در ذهنیت مولف به شعر میانجامد در بند بعدی دقیقا این سطرها را میآورد:
حالا کم نیستند آدمهایی
که تمام عمرشان
یک ستاره در خواب نمیبینند
نسبت واکنشی که در این جا صورت گرفته است با بند قبلی کاملا محسوس است و در درواقع پاسخی است از زمان حاضر بر متنی که دیگر از لحاظ زمانی سپری شده است اما در ذهنیت مولف (خاطره اش)همواره متنی قابل دسترسی ست، حال است هر وقت که بخواهد،و این است که کنش و واکنش را در کنار هم قرار میدهد و هم کنشی ای میسازد که سرشار از شاعرانگی است.
این گونه کارکردها مرتبا در تمام این شعر موجودند و جالب تر شاید این باشد که فرمیهم گاه به خود میگیرند و مرتبا جای کنشها و واکنشها در حال تعویض است. مثلا در مثال بالا ما ابتدا کنش را داریم و سپس واکنش میآید، اما گاه که جای این دو عوض میشود میبینیم اول واکنش است و بعد کنش میآید. شاید این طور فکر کنید که چطور وقتی کنش نباشد واکنش هست یا این که اول باید کنش باشد تا واکنش پدید آید. درست میگویید! اما در شعر هم کنشی چون متن پیشین احضار میشود و حال میشود و وجودش هستی شعر را باعث میشود؛در پس زمینه قرار میگیرد و واکنش هم که در حال است، پدید میآید؛ پس هر دو در کنار هم اند. هر چند که روند طبیعی خود یعنی اول کنش و بعد واکنش را طی کرده اند!اما این قابلیت برگشت به خاطره گذشته از ذهن آدمیاست که این امکان را فراهم میکند:
«و دستهای من
که گرمای هر چیز را گم کرده اند
پس این همه سال که بی خود نگذشته اند
مگر نه این که خانه ام
بی خانگی نگاه تو بود
و سهم من از رودخانه
خوش نشینی ساحل قایقرانان »
در پایان و در میان این همه شعر و این همه رویا و وهم تنها از یک چیز خاطرم مغشوش است. رنج دیده ام میکند و گاه گاه به تامل ام وا میدارد و آن چز سئوالی نیست که من حداقل از شاخه ای از ادبیات مهاجرت دارم!
چگونه است که در یک مجموعه شعر از این دوستان که در ان شعرهای مختلف و فضاهای مختلفی موجود است تنها یک بیان مشترک و یک لحن بیان استفاده میشود؟ به زعم من این معضلی است که گریبان حداقل بخشی را از این شاعران را گرفته است. اما پاسخ به این سئوال چگونه است ؟ آیا این یکسانی و یکدستی در لحن و بیان از سر عادت است یا از سر خودخواستگی؟ اگر از سر عادت باز این سئوال پیش میآید که شعر آیا عادت پذیر است؟ یعنی شاعر به چیزی هم در شعرش عادت هم میکند یانه ؟ این عادت مفید است یا مضر؟ اگر خودخواسته است که قابل بررسی، از سوی خود مولف است. اما خودخواستگی نیز در دراز مدت عادت را باعث شده و عادت در شعر به زعم من جز سمینیست. سمیاست که نمیکشد اما منفعل میکند. چون عادت تکرار است، و تکرار در ذات خود نوآوری را ندارد. پس تکرار بدون نوآوری جز عادت نیست به انفعال. اما این سئوالها ارزشی از این نوع شعرها کم نمیکند شاید هم بکند. تا نظر شما چه باشد.
انتشار در ماهنامه کارنامه شماره ۴۶ و ۴۷ (۱۳۸۴)
Your blog is a true hidden gem on the internet. Your thoughtful analysis and engaging writing style set you apart from the crowd. Keep up the excellent work!
dapoxetina generico Claud, USA 2022 06 04 09 22 37
Your writing has a way of resonating with me on a deep level. It’s clear that you put a lot of thought and effort into each piece, and it certainly doesn’t go unnoticed.
أنابيب CPVC في العراق في مصنع إيليت بايب في العراق، تُصنع أنابيب CPVC لدينا لتوفير مقاومة فائقة للحرارة والتآكل، مما يجعلها مثالية لمجموعة متنوعة من التطبيقات الصناعية والسكنية. تضمن عمليات التصنيع المتقدمة لدينا أن كل أنبوب CPVC يلبي أعلى معايير الجودة، ويقدم أداءً وموثوقية طويلين. كواحدة من أفضل وأبرز شركات تصنيع الأنابيب في العراق، تفخر مصنع إيليت بايب بتقديم منتجات تتفوق على تحديات البيئات الصعبة. استكشف مجموعة أنابيب CPVC لدينا والمزيد بزيارة elitepipeiraq.com.
SARMs have gotten popular because they have little side effects but can significantly enhance mass and strength viagra priligy
priligy alternative Accordingly, we transfected Cre recombinase into C2C12 myotubes Fig
I m 9DPO today, but at 5DPO I got really dizzy several times during the day and even vomited how to get cheap cytotec pills 17021 Hypertension
BWER is Iraq’s go-to provider for weighbridges, ensuring durability, accuracy, and cost-efficiency in all weighing solutions, backed by exceptional customer support and maintenance services.
Trusted by Iraq’s top industries, BWER Company provides innovative weighbridge systems, enabling seamless load monitoring and weight compliance for transport, construction, and agriculture sectors.