بحران سیاسی در ونزوئلا با حمایت آمریکا و کشورهای غربی از خوآن گوایدو، رهبر مخالفان دولت، آنقدر بالا گرفت که بالاخره شورای امنیت سازمان ملل را هم درگیر کند. هرچند در جلسه روز شنبه این شورا، که به درخواست آمریکا انجام شد، با مخالفت روسیه و چین نتیجه موردنظر آمریکا به دست نیامد و بیانیهای در حمایت از مخالفان نیکلاس مادورو ،رییسجمهوری ونزوئلا، صادر نشد. اما یک کشور با دو ريیسجمهوری حالا محل تنشهایی است که مشخص نیست چه سرانجامی دارند، آن هم برای مردمی که زندگیشان از یکسو در فقر و کمبود اقلام ضروری و از سوی دیگر در جدال با استبداد میسوزد.
یک پای بحران سیاسی دیرپای ونزوئلا، که هرازگاهی کودتا و بیثباتی و استبداد بیشتر را تجربه کرده است، دودستگی نیروهای سیاسی داخلی و یک پای دیگرش تلاش کشورهای بزرگتر برای تاثیرگذاری و نفوذ بیشتر است. کشمکش بر سر قبول یا رد این تاثیرگذاری هم نقش مهمی در سوگیری سیاستمداران این کشور دارد. بولیواریها و چاویستها، به رسم دیگر همفکران چپگرایشان، مخالفت با آمریکا را سرفصل برنامههایشان و راستگرایان همکاری با آمریکا را مهمترین برنامه سیاسیشان میدانند. همین است که روسیه و چین در حمایت از چپگرایان و آمریکا و اروپا در حمایت از راستگرایان ونزوئلا کم نگذاشتهاند.
ونزوئلا اما در دورههایی از تاریخِ نزدیکِ خود نمونهای از دموکراسی را تجربه کرده است، دورهای البته کوتاه و پر تبوتاب. سند این دوران به نام هوگو چاوز، رییسجمهوری پیشین ونزوئلا، خورده است. سرهنگ ارتشی که تلاشش برای کودتا علیه حکومت وقت به رهبری کارلوس آندرس پرز در سال ۱۹۹۲ موفق نشد و به زندان افتاد. پس از درخواست از همراهانش برای کنار گذاشتن سلاح، بالاخره در سال ۱۹۹۴ ريیسجمهوری بعدی او را بخشید و آزاد شد.
تلاشهای سیاسی چاوز اما بیش از تلاش نظامیاش پاسخ گرفت. گستردگی فساد در حکومتداری و خشم تودههای فقیری که حکومت به حسابشان نمیآورد او را پیروز انتخابات ۱۹۹۸ کرد. ريیسجمهوری که به آنتیبیوتیک دموکراسی عفونی مشهور شده بود و قول ساختن یک دموکراسی قابلاعتماد همراه با رفاه عمومی را داده بود.
دوران عمل به برنامه انقلابی چاوز دموکراتیکترین دوران تاریخ ونزوئلا هم بود. در سال ۱۹۹۹ متحدان او در انتخاباتی آزاد پیروز شدند و با تشکیل شورای قانون اساسی، بدون حضور نمایندگان مخالفان و البته با حمایت بالای مردمی، یک قانون اساسی تازه نوشتند، که مشروعیت دولت را تقویت کرد و انتخابات ریاستجمهوری قابلاعتمادتری را در سال ۲۰۰۰ در پی داشت، انتخاباتی که چاوز و متحدانش در آن هم پیروز شدند.
ادامه بحران اقتصادی اما از شمار حامیان برنامه انقلابی چاوز و پوپولیسم چاویستها آرامآرام کاست و همین باعث تقویت مخالفان شد. در آوریل سال ۲۰۰۲، ارتش علیه او دست به کودتا زد، ولی آمریکا از کودتا حمایت نکرد و شکست کودتا به چاوز مشروعیت سیاسی بالاتری داد.
یک سال بعد، آتش پشتیبانی عمومی از چاوز فروکش کرد و گامهای مشخص او به سوی اقتدار از همین نقطه و در سال ۲۰۰۳ برداشته شد. مخالفان بهسرعت خواهان کنارهگیری او شدند. اما افزایش قیمت جهانی نفت، وضع اقتصاد را اندکی بهتر کرد و راه را برای پیروزی او هموارتر. مخالفانی که در لیست سیاه بودند در سال ۲۰۰۴ دادخواستی را علیه او امضا کردند و به دیوان عالی قضایی فرستادند. دادخواستی که بر زمین ماند، تا سال ۲۰۰۶ که پیروزی در انتخاباتی دیگر پوشش دموکراتیک اقدامات چاوز را فراهم کرد.
چاویستها پس از سال ۲۰۰۶ بهمرور سرکوب را آغاز کردند. بزرگترین ایستگاه تلویزیون بسته شد. سیاستمداران مخالف دستگیر یا تبعید شدند. قاضیها و چهرههای رسانهای با اتهامهای مشکوک و سنگین روبهرو شدند.
در سال ۲۰۰۷ اما بزرگترین شکست چاوز رقم خورد و طرح اصلاحات در ۶۹ بند قانون اساسی و افزایش اختیارات او، از جمله طولانی کردن دوران ریاستجمهوری، در یک همهپرسی مردمی رای نگرفت. مخالفان چاوز دوران پس از این همهپرسی را دوران دیکتاتوری چاوز مینامند.
در سال ۲۰۱۲، وقتی آقای رییسجمهور را نه مخالفان، بلکه سرطان داشت از پا در میآورد، او بار دیگر پیروز انتخابات شد. این دفعه در رقابتی که آزاد بود، اما عادلانه نه، چرا که چاویسم کنترل بسیاری از رسانهها را در اختیار گرفته بود و دستگاههای عظیم دولت در تصرف آن بودند.
یک سال بعد، چاوز درگذشت و جانشینش، نیکلاس مادورو، در یک همهپرسی دیگر در حالی به ریاستجمهوری انتخاب شد که دولت بزرگترین رهبر معترضان را در زندان داشت. با این حال، ائتلاف مخالفان در انتخابات پارلمانی سال ۲۰۱۵ پیروز شد، ولی تنشها ادامه یافت و تلاش برای ترور مادورو، پس از ایجاد مجلس موسسان و انحلال پارلمان، اوضاع را بهتر نکرد.
حالا تقریبا دو دهه از نخستین پیروزی چاوز گذشته است و ونزوئلا از بسیاری جهات کشوری استبدادی است. مخالفان میگویند مادورو در سال ۲۰۱۸ انتخاباتی غیررقابتی و ناعادلانه برگزار کرده و پیروز شده است. آنها این انتخابات را تحریم کرده بودند و سازمانهای بینالمللی سلامت آن را تایید نکردند. پارلمان ونزوئلا هم دو هفته پیش اعلام کرد ریاستجمهوری نیکلاس مادورو مشروعیت ندارد و ريیس پارلمان بهعنوان ريیسجمهوری موقت سوگند خورد تا مطابق قانون ظرف ۳۰ روز انتخابات برگزار کند. مادورو اما کناره نمیگیرد و ارتش هم با اوست، هرچند از اداره کشور هم عاجز است.
حالا نگاهی به تحولاتی که به مرگ دموکراسی در ونزوئلا منتهی شد، این گزاره را پررنگتر از همیشه میکند که بهجز کودتا راههای دیگری هم علیه دموکراسی کارایی دارند؛ نه آنقدر ضربتی و شوکآور مانند کودتا علیه آلنده در شیلی، اما به همان اندازه مخرب و ویرانگر. دموکراسی در کاراکاس نه به دست ژنرالهای ارتش، بلکه به دست رهبران منتخب مردم از میان برداشته شد و بازگشت آن در بحبوحه بحران و بیثباتی ساده نیست. انشقاق و دودستگی باید راهحل سیاسی پایداری بیابد، راهحلی که بازیگران بسیاری در آن نقش خواهند داشت و پیشبینیاش ممکن نیست