سيمان دگماتيسم منعطف نمي شود؟!

نامه اي در پاسخ به يادداشت شهرنوش پارسي پور

دير آشناي ناديده ي دورادور

سركار خانم شهرنوش پارسي پور

با سلام

مجموع ِ احترام ها ي شايسته ي مقام تان را نثارتان مي كنم و همين طور سعي در زياده گويي نه !

خوشحالم كه بالاخره وقتي فراموش كرده بودم روزي كتابي به درخواست خانم ماندانا زنديان ِ عزيز به همراه كتاب هاي ِ تعداد ديگري از دوستانم براي تان ارسال كردم و اين در حالي بود كه در وانفساي اخير در راديو زمانه به دنبال چيزهاي ديگري از جنس ديگري مي گشتم و به تصادف يادداشت شما را در بخش اختصاصي تان كه من از سر كنج كاوي به آن سركي كشيده بودم يافتم . لازم است در همين نقطه تشكر و سپاس گزاري را از لطف بي دريغ تان به بنده ي حقير و كتاب ارسالي بابت يادداشت گران قدرتان اعلام دارم . لاجرم از خواندن يادداشت آن بانوي بزرگوار نكاتي در ذهن من جرقه زدند كه گوشزد آن نكات جز در مقام وظيفه ي حرفه اي در مقام ديگري نمي گنجيد و به همين خاطر از انجام ندادن وظيفه معذورم كرد .

از آن جايي كه اينجانب در طول تمام ساليان اخير به غير از شعر به كارهاي ديگري مانند روزنامه نگاري و نقد ادبي به شكل گسترده مشغول بوده ام و هيچ گاه در اين ميان به دفاع از آثار خويش نپرداخته ام ، ذكر اين نكات را به عنوان خودخواهي يا تعريف از خود و يا حمايت از حقوق از دست رفته ي خود مپنداريد كه همگان كه كَمَك شناختي دارند مي دانند كه در زمينه نقد ادبي تعارف حقير با هيچ احدي و اثري و حتا آثار خودم هم مبني بر چشم پوشي بر كم و كاست و ناديده انگاري نقاط قوت يا غرض ورزي و هزار بيماري ديگر از سر خود بزرگ بيني يا برتر بيني و مرض هاي پدرسالارانه و مادر سالارانه نخواهد بود و لاجرم:

در يادداشت تان به ذكر نكات زير درباره ي پاره اي از اشعار “علامت بوسه مي بارد”اشاره كرده ايد :

مي كوشد حرف نويني بزند ، حالتي كه گوييا معطوف به مقصود است .اما پيام شعر به من منتقل نمي شود !

شما چه بازي اي ميان كلمات و تصاوير و احساسات سراغ داريد كه حتا در تصادف ِ كنار هم قرار گيري شان آنچه به دست آمده است و قابل مشاهده شده خود به خود معطوف به مقصود نشده باشد؟

اول، تعريف تان از معطوف به مقصود چيست ؟

دوم، آيا با توجه به جمله ي بعدتان كه بعد از اين جمله در باره ي پيام شعر آمده است مقصود از شعر يا قطعه ي ادبي يا اثر ادبي را همانا پيام اثر مي دانيد؟

باور كنيد اين ها تمام سوالاتي ست كه براي روشن شدن نظرتان درباره ي آن شعرها در ذهن من دارد شكل مي گيرد . حتا سوالي اين گونه كه اگر مقصود شعر همان پيام شعر است كه گفته ايد يعني مقصود اثر از قبل توسط مولف تعيين شده است و نيت مولف است كه قطعه ي ادبي يا اثر را مي سازد و رسالت اين ساختگي ، سفارشي به نظر مي آيد. مثل اين كه بگوييم امروز مي خواهم شعري بگويم كه پيام آن مبارزه باشد يا پيام آزادي و اين را از قبل تعيين كنيم كه اثر ادبي را دچار تكرار فرم ها و محتواها و عقيم و سترون نمودن ادبيات كرده ايم.بلايي كه سر شعر ساده نويس و غير تجربي در هر جاي جهان كه شما بيش تر از من حتمن خوانده ايد و ديده ايد آورده است . محتوا و پيام اثر ادبي هيچ كدام از قبل تعيين نشده اند به نظر من و در جريان سيال و اتوماتيك ذهن و زبان است كه بنا بر موقعيت رواني سراينده ، اين ها همه در پايان اثر شكل و فرم خود را مي يابند .

براي نسل شما و شايد نگرش خاص شما به شعر ، مساله چيز ديگري ست و براي شعر امروز ايران مساله چيز ديگري ! يكي از همين مسايل رسيدن به بيان متفاوت و يا شايد شك برانگيز و غافلگير كننده است و همان يكه خورنده كه شما فرموده ايد . شعر امروز ايران وزن و قافيه ندارد همان طور كه فرموده ايد  اما تفاوت بسياري هم دارد در شقه ي اصيل خودش با نثر ادبي . به نظر شما شعر هاي متفاوت مولانا گاه گاه يكه خورنده نبودند و بياني يكه خورنده و متمايز نداشتند .

خانم پارسي پور!

قشر بزرگي از شاعران اين مرز و بوم چه در داخل و چه در خارج متاسفانه سهل انگارند و فكر مي كنند ساده نوشتن و پلكاني نوشتن مساوي شعر نوشتن است حالا به صرف اين كه چند تا تصوير شاعرانه ساده (بخوان رمانتيك)هم در چنته داشته باشند اگر داشته باشند حالا شايد پيامي هم . اما من هم به شخصه طبقه وسيعي از شاعران جوان ايران را مي شناسم كه ديگر آن گونه سال هاست كه نمي سرايند و به اصطلاح عاميانه آن حرف ها ديگر تو كت شان نمي رود و هر چيز سهل انگارانه اي .

به هر حال شعر با پيام و يا بدون پيام (به معناي كلاسيك پيام) شعر است . پيام در شعر كلاسيك به شكل مفاهيم كلي بروز مي نمايد و در شعر امروز ما جزء نگرانه و جزء نگارانه . اتفاقاً همان شعري كه انتخاب كرده ايد پايان بندي اي دارد كه اي كاش بيش تر بر آن تمر كز مي كرديد .

به هم مي رسيم كه بگوييم    من !

احتمالاً شما دنبال پيام واضح تري از اين مي گشتيد حتا اگر تمام آنچه پيش از اين جمله آمده خزعبالات بي معني باشد  و يا شايد چون اين سطر در صفحه ي بعدي بوده دقت نكرده ايد و سرسري گذشته ايد .

اتفاقاً اگر كم تر سرسري مي نگريستيد و سليقه ي هنري تان با اين نوع كمي انعطاف نشان مي داد و سيمان دگماتيسم كمي منعطف تر بود به راحتي در مي يافتيد كه ضعف اين نوع شعر ها كه آن موقع مي سروديم نه در غافلگيري مخاطب كه اتفاقاً نقطه ي قوت شان است و نه در نداشتن پيام بل كه ميان موازنه ي قدرت فرم و محتواست . ضعف اين شعر ها از جايي كه شما وارد شده ايد و باز هم از ديد من مي توانست توجه بيش از حد به فرم و بيان متفاوت و انگيزه ي نو گرايي افراطي باشد نه در نداشتن پيام ! اي كاش كمي با دقت تر عمل كرده بوديد ومن مجبور نبودم كه بگويم كه شما منتقد خوبي نيستيد .

گفته ايد:

سراينده دارد چيزي مي گويد كه پيش از او گفته نشده ، اما حالت يكه خورنده اي در شعر وجود دارد كه ناشي از تيك هايي ست كه به قصد غافلگير كردن خواننده شكل گرفته اند .

در منطق بحثي هست كه بايد ظرف و مظروف به هم بيايند . اگر سراينده چيزي مي گويد كه تا به حال گفته نشده يعني مظروفي دارد كه تا به حال وجود نداشته است حالا به وجود آمده و ظرف خود را مي طلبد . شما چطور با ظرف هاي ديگر مي سنجيدش كه مال ِ مظروف هاي قبلي بوده اند و حالت يكه خورنده اش را به تصوير مي كشيد . من مي توانم آب را در گوني بريزم و همين تحليل را ارايه دهم كه دارد چكه مي كند و يكه بخورم . شما يكه نخوردهايد ، اشتباه كرده ايد و اشتباه شما در نوع ديد است نه در يكه خورندگي . به قول يك دوستي وقتي كوكا كولا توليد شد تازه ما متوجه شديم كه كوكا كولا را نمي شود توي گلاب پاش خورد . مظروف جديد ظرف خودش را مي طلبد و تجربه اين ظرف ها را مي سنجد كه كدام براي كدام بهتر است . به همين خاطر شما مي بايست اين راه  را پيش مي گرفتيد كه به شناخت ظرف جديد برسيد و معايب اش را بگوييد و محاسن اش را نه اين كه مظروف جديد را در ظرف قديم تان بريزيد و بعد يكه بخوريد و ارشميدس وار دريابيد كه يكه خورنده است.

شما گفته ايد :

يكي از اشكالات اين قطعات اين است كه حفظ كردن آن مشكل است و به همين دليل پيدا كردن يك روش بياني تحليلي نيز عملا ً غير ممكن است .

منظورتان را از حفظ كردن قطعه نفهميدم . منظورتان از بر كردن بود توسط خواننده يا حفظ تداوم توسط شاعر ؟

اگر منظورتان اولي يعني از بر كردن خواننده است كه كلاه ِ خودتان قاضي ! چه ربطي به پيدا كردن ِ روش بياني ِ تحليلي دارد ؟

حالا قطعه را نمي شود از بر كرد ، كتاب كه هست ، مي شود جلوي چشم گذاشت . مي گذاشتيد و روش بيان تحليلي تان را ارائه مي داديد!

اگر منظورتان حفظ تداوم است يعني همان انسجام ِ اثر كه آن هم اتفاقاً نبودش به تر مي تواند يك روش تحليلي را پايه ريزي كند و اگر باشد هم باز بسته به شكل اش مي شود روش تحليلي ساخت . بله ، با روش هاي كذايي كليشه و سنت و سرسري انگاري و دم دستي نگاه كردن نمي شود براي اين نوع آثار روش تحليلي ساخت .

متاسفانه سهل انگاري و غيرحرفه اي گري تان در اين يادداشت مرا به پرده دري هاي بي شمار راه نمايي كرد و احتمالا ً منجر به برخي گستاخي ها هم از سوي اين جوان شده است كه… خوش بود گر محك تجربه ايد به ميان!

4 comments

  1. priligy and viagra F Expression of Wnt ОІ catenin signaling factors in VDR overexpressing CSCs

  2. A rare cause is the use of large amounts of nicotine substitute chewing gum, which may deliver high quantities of calcium priligy where to buy PubMed 16414337

  3. tadadel la roche posay adapalene france StarHub shares declined 2 priligy dapoxetine 60mg

  4. And strange that I had 2 days of spotting then nothing for 4 and then now back at it can you buy cytotec without insurance 53 Providers may elect to prescribe a single dose of doxycycline to non pregnant adults 200 mg and to children older than 8 years of age 4 mg kg up to 200 mg who meet the following criteria

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *